و ذره ای اصالت اگر داشته باشی،میفهمی "زن" را با "تن" نمیسنجند...!!!
سکوت میکنم،علامت رضایم نیست..
حس میکنم برای اثبات حماقت مردانمان همین کافیست...!!!(
برای بودن با "زن" باید "مرد" بود... نه "نر"
و ذره ای اصالت اگر داشته باشی،میفهمی "زن" را با "تن" نمیسنجند...!!!
سکوت میکنم،علامت رضایم نیست..
حس میکنم برای اثبات حماقت مردانمان همین کافیست...!!!(
برای بودن با "زن" باید "مرد" بود... نه "نر"
شرافت مرد
همچون بکارت یک زن است.
اگر یک بار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمیتواند
(دکتر شریعتی)
..شعر از سهیل محمودی
گاهی نمیشود که نمیشود ،
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ،
گاهی ناگفته قرعه به نام تو میشود ،
گاهی گدای گدائی و بخت با تو نیست ، گاهی تمام شهر گدای تو میشود.......
حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بود خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي كه ره بستي ميان كوچهها بر فاطمه گردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
بهار
بهترین بهانه برای آغاز
و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است
آغاز بهار بر همه ی ایرانیان پاک پندار و نیک گفتار مبارک باد
صدا كن
مرا.
صدای تو
خوب است.
صدای تو
سبزینه ی آن گیاه عجیبی است
كه در
انتهای صمیمیت حزن می روبد.
.
.
.
و تنهاییِ
من شبیخونِ حجم تُرا پیش بینی نمی كرد...
«دوست داشتن از عشق برتر است... عشق جوششي يك جانبه است.
به معشوق نمي انديشد كه كيست؟
اما دوست داشتن در روشنايي ريشه مي بندد
و در زير نور، سبز مي شود و رشد مي كند
و از اين رو است كه همواره پس از آشنايي پديد مي آيد
عشق در دريا غرق شدن است
و دوست داشتن در دريا شنا كردن. عشق بينايي را مي گيرد
و دوست داشتن مي دهد.
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.
عشق غذا خوردن يک گرسنه است
محرم :
اي ماه خون، بار ديگر از راه ميرسي و با نسيم گرم كربلايي، قصه آلاله هاي سرخ را به گوش جان مي رساني. دوباره سكوت تاريخ را در هم مي شكني و بغض ناله را از تنگناي حنجره ها آزاد مي كني. بار ديگر از راه ميرسي و برف سكوت را با آفتاب عشقي كه بر آسمان سينه داري، آب مي نمايي و آن را به اقيانوس خروشان فرياد مي رساني! اي ماه خدا! قدومت گرامي.
در رنجی که ما می بريم ، درد نه تنها در زخم هايمان ، که در اعماق قلب طبيعت نيز حضور
دارد.در تغيير هر فصل ، کوهها ، درختان و رودها ظاهری دگرگونه می يابند ، همانگونه که
انسان در گذر عمر ، با تجربيات و احساساتش تحول می يابد. در دل هر زمستان ، تپشی از
بهار و در پوشش سياه شب، لبخندی از طلوع نمايان است......
امام على(علیه السلام):
«مؤمن شادمانى اش در صورت و
اندوهش در دل است. سینه اى گشاده و نفسى فروتن دارد. بالانشینى را
کراهت دارد... سکوتش طولانى و اوقاتش مشغول است، شاکر و شکیبا است
در زندگی انسان
چیزی به زیبایی دوست داشتن نمی رسد.
(ژرژساند)
حضرت عیسی مسیح
ما به یاد دوستانمان هستیم و همواره آنان را دوست داریم اگرچه آنان ما را فراموش کرده اند و دوست ندارند.
«در اين جهان نياز به دوست داشتن و ستايش شدن، بيش از نياز به نان است.» مادر ترزا
عشق فرآیندی است که در طی آن من به تو کمک کنم تا به خود واقعی ات نزدیک تر بشوی، نه آن چه من می خواهم.»دوسنت اگزوپری
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!
**دکتر علی شریعتی**
و باز هم دوستم دارد . . .
پروردگارا به من کمک کن تا هر چيز را از سعي و کوشش خود بخواهم
و از تو مدد بجويم نه از واسطه ها و تنها به تو پناه ببرم . . .
برای یک دوست از همه چیز می توان گذشت غیر از : وجدان – وظیفه
از تجسس در کار مردم خوداری کن ، وگرنه بدون رفیق خواهی ماند
سه چیز است که نباید از انجام آن شرم کرد: خدمت نمودن به مهمان –بلند شدن از برای پدرومعلّم-طلب خویش نمودن اگرچه کم باشد.
با دوست خود قطع رابطه مکن ، اگرچه کافرگردد
عیب روی احدی مگذار ، تا او را به سخن درآوری
کسی که وضع او مبهم شد و دین او را ندانستید ، نگاه به دوستانش کنید
لذت گناه کاری: به رسوائی ، گرفتاری و بازخواستهای قیامت نمی ارزد
چابلوسی و حسد در مومن نیست ، مگر در راه تحصیل علم
مهربان باشید تا شما را ستایش کنند
دنیا گذرگاه است ، نه قرارگاه
حکومت ها ، میدان آزمایش مردان است
سعهء صدر ، ابزار سیاست است
هميشه مي خواستم بي علامت سوال برايت بنويسم
اما اضطراب تپش هاي ترانه كه مهلت نمي دهد
ديگر برو عزيز من!
دل نگران من هم نباش
من هم پيش از پريدن پروانه ها نخواهم مرد
قول مي دهم فردا
کنار همین دفتر خیس منتظرت باشم
در هر ساعت از سكوت ترانه كه بيايي
مرا خواهي ديد
قول مي دهم
قول می دهم
عرفه روز شناختن خویش است و تا خود را نشناسیم به شناخت خدا راه پیدا نمی کنیم من عرفه نفس فقد عرف ربه و قربان کشتن نفس سر کش است که باید او را ذبخ کنیم و به امر خدا گردن نهیم .ایام الله عرفه و عید قربان بر همه مسلمین جهان مبارک باد .خدایا عیدی ما را در عید قربان اجازه ظهور و حضور ولی و حجتت امام مهدی عج قرار بده .اللهم عجل لولیک الفرج والنصر .(نوشتن این پست روز عید قربان)
ما همیشه صداهای بلند را میشنویم
پررنگ ها را میبینیم
سخت ها را میخواهیم
غافل ازینکه :
خوبها آسان میآیند،
بی رنگ می مانند و بی صدا می روند
به نام تنها کسی که هیچ وقت تنهایت نمی گذارد....
من در نهایت حوصله نشسته ام تا تو به خود آیی و مرا طلب کنی . جستجو کن مرا جستجو کن مرا ،
که من در یک قدمی تو ایستاده ام و گم نیستم .
نگاه کن از ورای نیستی تانبض هستی در کنار تو ایستاده ام .
نگاه کن از آنسوی سرزمین نامعلوم تا این سوی دشت آشکار ،
در کنار تو ایستاده ام نگاه کن....
به کجا می روی ؟ به کجا می روی؟؟
که در انتهای راه کسی جز من در انتظارت نیست .
آیا برایت سایه ای هستم از خاطره ای دور ؟.....
تمام شب در انتظار طلوع خورشید ،ذرات تاریکی را شمردم .
تمام شب در انتظار طلوع خورشید نشسته ام تا به من بگوید
با عشق تو چه باید کرد؟ و بهای با تو بودن چیست؟
که دل بریدن جواب حل این معما نمی باشد
و از خود گذشتن اتفاق تازه ای نیست....
گشاده دست و جاری باش (مثل رود)
با شفقت و مهربان باش (مثل خورشید)
اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک )
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)
اگر میخواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل ایینه)
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری ست که عاشق شده است
حضرت على(ع) فرمود: فاطمه(س) نمىگذاشت کسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود به آنان غذاى کم مىداد و از روز قبل براى احیاى شب قدر آماده مىشد و مىفرمود: محروم کسى است که از برکات این شب محروم باشد.
دعائم الاسلام، ج 1: 282.
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي ….. چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي ….. خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ….. خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي …… براي ما که خسته ايم نه ؛ ولي ….. براي عده اي چه خوب شد نيامدي …… تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ….. دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نيامدي
به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی تنها و تاریک و خدا مانند ، دلم تنگ است
بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن
در زیر سرپوش سیاهی ها ، دلم تنگ است
بیا بنگر ، چه غمگین و غریبانه ، در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها،و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
به دیدارم بیا ...ای مهربان با من ...
در این ایوان سرپوشیده ی متروک ، شب افتادست و در تالاب من
دیریست که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها و پرستوها
بیا ای مهربان با من ..بیا ای یاد مهتابی ...
من نمی دانم فلسفــــه ی دوستی ما انسان ها با یکدیگر چیست؟
شاید...!
ما انسان ها با هم دوست میشویم تا
یکدیگر را در رسیدن به کمال کمک کنیم .
با هم دوست می شویم تا طرف مقابلمان را شاد کنیم
و
خودمان هم نشاط را مزه کنیم .
دوست می شویم تا تنهایی یکدیگر
را فراری دهیم به سمت ابــد.
ما...
من نمی دانم فلسفه ی دوستی من و تو چیست؟
من مدام فقط باید به نبودنت فکر کنم!
مزه ی تنهایی گرفته تمام وجودم را !
دیگر نمی دانم شادی چه طعمی دارد!
لطفا فلسفه ی دوستی بین خودمان را برایم تعریف کن .
لطفا!
تو چه جوری می توانی بدون من زندگی کنی؟!
تویی که سه قرن پیش می گفتی " دوستت دارم "
تویی که با مهربانی هایت به من خاطر نشان می کردی
که برایت ارزش دارم .
حالا فلسفه ی این تنهایی و دلتنگی و ...چیست؟
این فقدان خواسته یا ناخواسته ات را برایم
ترجمه کن ، شاید این خمودگی دست از سرم بر دارد.
من این شهر شلوغ غربت زده را نمی خواهم .
این پله های روز افزون پیشرفت را بدون تو دوست نمی دارم .
کاشکی دیر نشود!
کاشکی جنون دست ازسرم بر دارد!
دلم برای سلام های خوش طعمت تنگ شده ،عزیز روزهای زندگی !
دلم برایت تنگ شده
عزیزی که به من تکرار جمله ی " دوستت دارم " را آموختی
چرا مرا نجات نمی دهی از این همه دغدغه؟
چرا؟....
گل من قلبت را به خداوند سپار...
آن همه تلخی و غم ، این همه شادی و ایمانت را ...
گاهی از عشق گذر کن و دلت را بسپار
به خداوندی که
خوب می داند گل من ،
سهم تو از دل چیست...؟
گاه دلتنگ شوی
گاه، بی حوصله و سخت و غریب !
و زمانی را هم ، غرق شادی و پر از خنده و عشق...
همه را، ای گل ناز به خداوند سپار...
خاطرت جمع عزیز، که عدالت خصلت مطلق اوست..
گل نازم این بار
چشم دل را وا کن!
دست رد بر دل هر غصه بزن !
حرفهایت را ، گرم و آرام و بلند، به خداوند بگو....
عشق را تجربه کن !
حرف نو را این بار، از لب شاد چکاوک بشنو !
قطره آبی بچکان ، بر کویر دل و بایر این عاطفه ها ...!
گل من ، در این سال ، که پر از روز و شب است
و پر از خاطره هایی تازه !
چشم دل را نو کن
و شبیه شب و شبنم ، غرق موسیقی باش!
لحظه ها می گزرند ، تند و بی فاصله از هم ...
مثل آن لحظه که دیروز شد و
مثل آن روز که انگار گلم ،
هرگز از ره نرسید ...!
....آری ای خوب قشنگ ،
زندگی آمدن و رفتن نیست ...
خاطره ها هستند ،گاه شیرین و گهی تلخ و غریب !
بهتر آن است که در روز جدید
فکر را نو بکنیم
عشق را سر بکشیم
و دل تار غمین را
بنشانیم سر سفره ی نور
خانه اش را بتکانیم و سپس
هر در و پنجره را ، سوی چشمان خدا وا بکنیم ...
روز نو آمده است !
و بهار هم امسال ، مثل هرسال از آغوش خدا ، می روید !
کاش این بار گلم ،
....با دل گرم زمین عهد بندیم دگر
قدر بودن ها را ، خوب تر می دانیم ...
و خدا را هر روز از نگاه همگان می خوانیم ...!
فاصله بسیار است بین خوبی و بدی ...می دانم !!!
ولی ای ماه قشنگ
آنچه در ما جاری ست ، این همه فاصله نیست !
چشمه گرم وصال است و عبور
زندگی ...می گزرد .تند و آسان و سبک ...!
عاشق هم باشیم ، عاشق بودن هم ،
عاشق ماندن هم ، عاشق شادی و هر غصه ی هم ....!
روز نو هر روز است
فکر را نو بکنیم
عشق را سر بکشیم
زندگی ..
میگذرد ..تند و آسان و سبک !!!!
آسمان را تپش گــــرم در آغــــوش کشید ، صبح فردا آمد و دلم لرزید که دو چشمــــم چه کسی خواهد دید؟
کاش او می دانست که رقیبــــم لحظه ای او را خواهد چید......
دردها دارد دلم،آی بی دردان ! دلم را می فشارد درد
با شمایم ....
که بد و نیک جهان در چشمتان یکرنگ و یکسان است
و نمی دانید درد دردمندان بلاکش را
آی بی دردان!
شما را زندگی خوش باد!
درد هشیاری نصیب دردمندان بلاکش باد...
مانده ام چه کنم؟
درخت می شوم
تو پاییزی
کشتی می شوم
تو بی نهایت طوفان ها
تفنگت را بردار
حرفت را راحت بزن .....
علی ای همــــای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه همــــارا
دل اگر خداشناسی همه در رخ عـــــلی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم خـــدا را
نه خدا توانمش گفت،نه بشر توانمش خواند
متحـــیرم چه نامــــم شه ملک لافتـی را
خجسته میلاد مظهر عدل و شجاعت، مایه ی سرور و سعادت ،
وجود سرشار از کرامت ، وصی برحق نبوت,گل سرسبد امامت ،
امیر مومنین در دنیا و آخرت ، علی علیه السلام
بر همه ی شیعیان جهان ،مبارک و تهنیت.