من چه دارم ...هیچ

   تــو به اندازه ي تنهايـــي مـــن خوشبخــتي

   من به اندازه ي زيــبايي تو غمــگينم

   چه اميد عبثــي

  مــن چه دارم كه تــو را در خور ؟

  هيـــچ

  مــن چه دارم كه سزاوار تــو ؟

  هيــــچ

  تــو همه هستي مــن ، هستـــي

  تـــو همه زندگي مــن هستي

  تــو چه داري ؟

  همــه چيز

  تو چه كــم داري ؟

  هيــــــچ

 

 

 خبر 

 

  قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟

  از کجا وز که خبر آوردی؟

  خوش خبر باشی، اما، ‌اما

  گرد بام و در من بی ثمر می گردی

  انتظار خبری نیست مرا

  نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری

  برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

  برو آنجا که تو را منتظرند

 

only for you ......

Daffodils

I wandered lonely as a cloud

That floats on high over vales and hills

When all at once I sow a crowd

A host, of golden daffodils

Beside the lake, beneath the trees

Fluttering and dancing in the breeze

**********************

Continuous as the stars that shine

And twinkle in the Milky Way

They stretched in never-ending line

Along the margin of a bay

Ten thousand saw I at a glance

Tossing their heads in sprightly dance

***********************

The waves beside them danced; but they

Outdid the sparkling waves in glee

A poet could not be gay

In such a jocund company

I gazed – and gazed- but little thought

What wealth the show to me had brought

 

*************************

 

دیــــــــــگران

دیـــگران را بــــگذار

دل به آفتـــاب بسپــار

ببــین چگونه ،هر بامداد صبــور و سربلـنـــــــد

از شانــه های خاکستـــری صبــح بالا می آید

و ستــارگان چگونه از روشنایــی اش شرمــنده می شوند، خاموش می شونــد

دیگران را بگـــــذار......دل به آفتاب بسپار

سلمان هراتی

 

 

زندگی چیست....

كاش ميدانستيد زندگي با همه وسعت خويش

 

محفل ساكت غم خوردن نيست

 

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نيست

 

زندگي خوردن و خوابيدن نيست

 

زندگي حس جاري شدن است

 

زندگي كوشش و راهي شدن است

 

از تماشاگر آغاز حيات

 

تا به جايي كه خدا ميداند.......

 

 

  

در ميان مــن و تــو فاصله هاست

گاه مي انديشـــــم

مي تواني تــو به لبخنــدي اين فاصــله را برداري

تــو توانايي بخشــش داري

دستــهاي تــو توانايي آن را دارد

كه مرا زندگاني بخشــد

چشمهاي تــو به مــن مي بخشـد

شور عشــق و مســتي

و تـــو چون مصرع شعري زيبا

سطــر برجسته اي از زندگي مـــن هستي

 

شهادت بنیان گذار مذهب جعفری حضرت امام جعفر صادق (ع) بر آقا امام زمان (عج) تسلیت باد

اي پرچمدار شيعه و رئيس مذهب جعفري، اي بلند اختر! در شب هجران تو، عالم دگرگون شده است. اي ششمين نور سرمدي، تاريخ از كدام مصيبت تو شكوه كند، آري تاريخ، شرمنده از حكايت غربت توست.

آن یار خواهد آمد....

 

انتظار فلسفه ی " تسلـیم " نیست .فلسفه ی " اعتــراض" است .

هر " منتــظری " یک " معتـرض"  است .

مومنینی که به بهانه آن که آقا خودش باید بیاید و کاراها را درست کند ،

هر گامی و تعهد و مسئولیتی را بی ثمر می شمارند

و ضعف و زبونی  و فرار خود را به این وسیله توجیه می کنند و

 " وادادگی " خود را " انتــظار او " قلمداد می کنند

باید بدانند که انتــظار خود یک " تعـــهد " است

و یک عامل بیداری و هوشیار کننده .....

انتـظار " آمــادگی " است نه " وادادگی "...

انتظار یک نوع جبر تاریخ است به سود پیروزی حقیقت و عــدالت و مردم

یک نوع نگرش تاریخی و آینده گرایی و

ایمان به سرنوشت انسان و به گذشت زمان است .....

دکـتر علی شریعتی

 

از یاد نبریم که ....

هرگاه در برابر فرصتی بگویی " من نمی توانم " در جایی دیگر

کسی خواهد گفت " وای چه فرصت بزرگی "

خداوند برای هر پرنده ای دانه ای مقرر کرده ولی آن را در لانه اش نمی اندازد ....

زنان از کلمات برای ابراز عواطف خود بهره می برند و مردان از سکوت .....

همواره به اندازه صبر و ظرفیتی که داری از خداوند تقاضا کن ....

همه انتقاد را قبول دارند ولی خواستار تشویق اند ....

تقدیر را انتخاب ها می سازند نه شانس ها ....

 

 

 

به یکدیگر عشــــــــق بورزید

                      اما عشــــــــــق را به بند نکشانید

                                     بگزارید میان با هم بودنتان فاصــــــــله ای باشد

با یکدیگر بخندید و شادمــــان باشید

                                      اما بگذارید هریک از شما تنــــــــــــــها باشد

در کنار هم بمانید

               اما نه چسبیده به هــــــــــــــــــــم ....

                                            جبران خلیــــــــــــــل جبـــــــــــــــران...  

 

مشق عــــشق

عشــــــق يعني خواستن اما نگفتن ؛

 عشــــــــق يعني سوختن اما ساختن .
عشــــــق يعني طغيان دل اما لب فرو بستن ؛

عشــــــق يعني با چشم سخن گفتن و با حسرت سكوت كردن ؛
عشـــــــق يعني راز ؛ رازي كه حتي معشوق نيز نداند .
عشـــــــق يعني خواستن براي دوست ؛ زيستن براي دوست ؛

بودن براي دوست ؛ مردن براي دوست ؛ بي آن كه باشي و بخواهي كه باشي
عشـــــق يعني : مناجات شبهاي تنهائي ، وضو با قطرات اشك گرفتن .

عشـــــــق يعني روزي بي صدا بار سفر بستن و رفتن .
عشــــــق
يعني پرستش بدون چشمداشت ؛ نيايش بدون خواهش ؛
ستايش بي صدا ؛ رفاقت بي جفا ؛ صداقت بي ريا .

عشــــــــق يعني :
چون خورشيد تابيدن بر شبهاي دوست
و چون برف ، ذوب شدن بر غمهاي دوست .

صدام کردی ...نگو نه

تو از متن کدوم رویا رسیدی؟ که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد

که از رنگ صِدات دریا شکفت و  نگاه من پر از رنگین کمون شد

تو از خاموشی دلگیر رویا ، صِدام کردی صِدام کردی دوباره

صدا کردی منو از بغض مهتـــاب از اندوه گل و اشــک ستاره

صِدام کردی صِدام کردی نگو نه! اگرچه خسته و خاموش بودی

تو بودی  و صدای تو صِدام زد اگرچه دور و ظلمت پوش بودی

تو چیزی گفتی و شب جای من شد ،من از نور و غزل زیبا شدم باز

تو گیج و ویج از خود گم شدنها ،من از" من " مردم و پیدا شدم باز ....

ازین تک بستر تنهایی عشـــق، از این دنج سقــوط آخر من

صِدام کردی که برگردم به پرواز، به اوج حس سبز باتو بودن

صِدام کردی که رو خاموشی من، یه دامن یاس نورانی بپاشی

برهنه از هراس و تازه ازعشق، توی آغوش جان من رها شی ....

تقدیم به دوست عزیزم در شهر یاران...(تبریز)

صدا فریــــــــاد می زد از سر درد

 

                    به هم کی ریزد این خـــــــــــواب طلایی

 

من اینجا تشنه ی یک جرعه ی مهر

 

                  تو آنجا خفــــــته بر تخـــــت خــــــــدایی

 

ولی اینجا به ســـــوی آسمان هاست

 

                هنــــــــوز ایــــــن دیـــــده ی امیـــــــدوارم   

 

خـــدایا این صـــدا را می شنـــاسی

 

              مــــن او را دوســــــــت دارم دوســـــت دارم

 

و برای .....تو که غریبه ای اما آشنا

دلم براي كسي تنــگ است

 كه آفتاب صداقت رابه ميهماني گلهاي باغ مي آورد

 و گيسوان بلندش را به بادها مي داد و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد

دلم براي كسي تنـــگ است

كه چشمهاي قشنگش رابه عمق آبي درياي واژگون مي دوخت

وشعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند

دلم براي كسي تنـــگ است

 كه همچو كودك معصومي دلش براي دلم مي سوخت

و مهرباني را نثار من مي كرد دلم براي كسي تنگ است

كه تا شمال ترين شمال و در جنوب ترين جنوب هميشه در همه جا.....

 آه با كه بتوان گفت كه بود با من  و پیوسته نيز بي من بود

و كار من ز فراقش فغان و شيون بود

كسي كه بي من ماند كسي كه با من نيست كسي .... دگــــر كافي ست....

 

ای عـــــــــــــشق

برای من که دل پیرم ، چه اندوه آوری ، ای عشق

فراز تلــخ فریــادی ، سرود خنـــجری، ای عـشق

ســراغ من نیا ، ای عشـــق ، غم دلبنـدگی تا کی ؟

به مـن بخشیده دلتنــگی ، شکستــن های پی در پی

چه تلخه گم شدن در خود ، به یک بیهـوده دل بستن

چه سخته جنگ من با من ، برای موندن و رفتن !!

 

    

 

یادمان بماند که ....

 

** ...دوست داشتن اوج احترام ، به مجموعه ای از قوانین عاطفی است .

** ...آن که قوی است می جنگد و آن که ضعیف است جنگ می افروزد .

** .... اگر کسی را دوست داری هرگز سعی نکن که با

حضور خود به گونه ای او را کامل کنی .

**.... مغلوب بدی نشوید بدی را به نیکویی مغلوب سازید .

**.... کسانی که میخواهند اشتباه دیگران را ثابت کنند

 آن ها را از خود دور می سازند .

                                            

 

بوی گل و نسیم می توان شدن

گر بگذری ز خویش چه ها می توان شدن

 

شبنم به آفتاب رسید از فتادگی

بنگر که از کجا به کجا می توان شدن

 

چوگان مشو که از تو خورد زخم بر دلی

تا همچو گوی ، بی سر و پا می توان شدن

 

دوری ز دوستان سبک روح مشکل است

ورنه ز هر چه هست جدا می توان شدن