فلسفه ی دوستی
من نمی دانم فلسفــــه ی دوستی ما انسان ها با یکدیگر چیست؟
شاید...!
ما انسان ها با هم دوست میشویم تا
یکدیگر را در رسیدن به کمال کمک کنیم .
با هم دوست می شویم تا طرف مقابلمان را شاد کنیم
و
خودمان هم نشاط را مزه کنیم .
دوست می شویم تا تنهایی یکدیگر
را فراری دهیم به سمت ابــد.
ما...
من نمی دانم فلسفه ی دوستی من و تو چیست؟
من مدام فقط باید به نبودنت فکر کنم!
مزه ی تنهایی گرفته تمام وجودم را !
دیگر نمی دانم شادی چه طعمی دارد!
لطفا فلسفه ی دوستی بین خودمان را برایم تعریف کن .
لطفا!
تو چه جوری می توانی بدون من زندگی کنی؟!
تویی که سه قرن پیش می گفتی " دوستت دارم "
تویی که با مهربانی هایت به من خاطر نشان می کردی
که برایت ارزش دارم .
حالا فلسفه ی این تنهایی و دلتنگی و ...چیست؟
این فقدان خواسته یا ناخواسته ات را برایم
ترجمه کن ، شاید این خمودگی دست از سرم بر دارد.
من این شهر شلوغ غربت زده را نمی خواهم .
این پله های روز افزون پیشرفت را بدون تو دوست نمی دارم .
کاشکی دیر نشود!
کاشکی جنون دست ازسرم بر دارد!
دلم برای سلام های خوش طعمت تنگ شده ،عزیز روزهای زندگی !
دلم برایت تنگ شده
عزیزی که به من تکرار جمله ی " دوستت دارم " را آموختی
چرا مرا نجات نمی دهی از این همه دغدغه؟
چرا؟....
گل من قلبت را به خداوند سپار...
آن همه تلخی و غم ، این همه شادی و ایمانت را ...
گاهی از عشق گذر کن و دلت را بسپار
به خداوندی که
خوب می داند گل من ،
سهم تو از دل چیست...؟
گاه دلتنگ شوی
گاه، بی حوصله و سخت و غریب !
و زمانی را هم ، غرق شادی و پر از خنده و عشق...
همه را، ای گل ناز به خداوند سپار...
خاطرت جمع عزیز، که عدالت خصلت مطلق اوست..
گل نازم این بار
چشم دل را وا کن!
دست رد بر دل هر غصه بزن !
حرفهایت را ، گرم و آرام و بلند، به خداوند بگو....
عشق را تجربه کن !
حرف نو را این بار، از لب شاد چکاوک بشنو !
قطره آبی بچکان ، بر کویر دل و بایر این عاطفه ها ...!
گل من ، در این سال ، که پر از روز و شب است
و پر از خاطره هایی تازه !
چشم دل را نو کن
و شبیه شب و شبنم ، غرق موسیقی باش!
لحظه ها می گزرند ، تند و بی فاصله از هم ...
مثل آن لحظه که دیروز شد و
مثل آن روز که انگار گلم ،
هرگز از ره نرسید ...!
....آری ای خوب قشنگ ،
زندگی آمدن و رفتن نیست ...
خاطره ها هستند ،گاه شیرین و گهی تلخ و غریب !
بهتر آن است که در روز جدید
فکر را نو بکنیم
عشق را سر بکشیم
و دل تار غمین را
بنشانیم سر سفره ی نور
خانه اش را بتکانیم و سپس
هر در و پنجره را ، سوی چشمان خدا وا بکنیم ...
روز نو آمده است !
و بهار هم امسال ، مثل هرسال از آغوش خدا ، می روید !
کاش این بار گلم ،
....با دل گرم زمین عهد بندیم دگر
قدر بودن ها را ، خوب تر می دانیم ...
و خدا را هر روز از نگاه همگان می خوانیم ...!
فاصله بسیار است بین خوبی و بدی ...می دانم !!!
ولی ای ماه قشنگ
آنچه در ما جاری ست ، این همه فاصله نیست !
چشمه گرم وصال است و عبور
زندگی ...می گزرد .تند و آسان و سبک ...!
عاشق هم باشیم ، عاشق بودن هم ،
عاشق ماندن هم ، عاشق شادی و هر غصه ی هم ....!
روز نو هر روز است
فکر را نو بکنیم
عشق را سر بکشیم
زندگی ..
میگذرد ..تند و آسان و سبک !!!!